پایِ درسِ «استاد» مجید شهریاری به روایت یک نویسنده
تاریخ انتشار: ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۹۲۰۴۳۳
در صفحه شخصیاش در فضای مجازی، با تصویر کتابی به قلم خودش روبرو میشوم که روی آن نوشته شده است: "استاد" خرده روایتهای زندگی استاد شهید دکتر مجید شهریاری " و در ادامه معرفی کتاب، به مناسبت ۱۲ اردیبهشت و روز معلم، این طور، استاد خود را توصیف میکند:
" و چقدر راحت نفهمیدیم که تو.
تنها استاد درس و مشق دانشگاهمان نبودی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تو استاد راهمان بودی.
از میان تمام علم و دانش و سختگیری و دقتت.
از میان تمام تواضع اختیاری ات.
تمام مجاهده و مراقبه ات.
و تمام عشقت به ائمه اطهار که بارها و بارها در کلاس درس و در مناسبات ابرازش میکردی.
و ما کِیف میکردیم که میشود عاشق بود.
و عالِم بود.
چه ساده نشناختیمت استاد
استاد صاحب مکتب ما.
تو
با رفتنت هم
بلوغ را برایمان معنا کردی؛ و بلوغ
یعنی رسیدن.
و رساندن؛ "
به بهانه فرا رسیدن روز معلم، با نویسنده کتاب استاد که روایتی از زندگی شهید مجید شهریاری است، گفتگو کردیم که در ادامه می خوانید:
خانم شایان پویا خودتان را معرفی کنید و در رابطه با رشته تحصیلی خود بفرمایید.
فاطمه شایان پویا، فارغ التحصیل رشته مهندسی هستهای از دانشگاه شهید بهشتی هستم و چند سال سابقه فعالیت در سازمان انرژی اتمی دارم که به دلیل تولد و تربیت فرزندم، از کار مهندسی هستهای استعفا دادم و به صورت مجازی، رشته علوم معارف قرآن را ادامه دادم تا این که کم کم به فکرجمع آوری و نوشتن خاطرات استاد شهیدم، آقای دکتر شهریاری افتادم.
درمورد کتاب " استاد " توضیح دهید.
در نگارش کتاب " استاد " از اساتید، همکاران و دوستان خودم و دوستان دوران جبهه دکتر شهریاری و تمامی افرادی که با او آشنایی داشتند، کمک گرفتم و بخشی از سوالات را از همسر و دخترشان پرسیدم که مرتبط با مباحث درسی بود و در حقیقت، وارد زندگی شخصی شان نشدم و اساس کارم برای مصاحبهها بر این بود درسهایی که در موضوعات مختلف از شهید آموختیم را از مصاحبه شوندهها بپرسم و البته با توجه به این که در آن زمان، دوره تاریخ شفاهی را نگذرانده بودم، به مرور و با کسب تجربه، یک سری از موارد را در کارم اِعمال کردم و تلاشم بر این بود با افرادی که در این زمینه کار کرده بودند و تجربه داشتند بسیار مشورت کنم و پس از اتمام کار، به خاطر این که استاد به حافظ ارادت زیادی داشتند موضوعات کتاب را با مشورت از برخی حافظ شناسها و با ابیات مرتبط حافظ انتخاب کردم و در هر یک از سر فصلها نوشتم. بدین صورت که کلمه کلیدی و بیتی که کلمه موردنظر در آن وجود داشت و مفهوم را در بر میگرفت را به عنوان زیرتیتر در ابتدای هر فصل قرار دادم.
در رابطه با قصه سکانس اول و آخر کتاب «استاد» بفرمایید.
با دختر شهید شهریاری صحبتهایی کردم و متوجه شدم که چند خواب دیده اند که دو مورد آنها بسیار پُرمعنا بودند و من هم ابتدا و انتهای کتاب را به عنوان سکانس اول و آخر با مفاهیم بسمالله و زنده بودن شهدا آوردم؛ چون یکی از این خوابها با مفهوم عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» و دیگری هم با «زنده بودن شهدا» همپوشانی داشت که دومی میتوانست برای آخر کتاب، حُسن ختام زیبایی باشد و از طرفی هم، به دلیل این که روایت واقعی نبودند، نمیتوانستم آنها را بین روایتها قرار دهم و به همین دلیل، در این قالب از آنها استفاده کردم.
شما به ارادتی که شهید شهریاری به حافظ داشتند، اشاره کردید. در این خصوص توضیح دهید.
بر اساس خاطراتی که از شهید جمع آوری میکردم، از خانواده و دوستان نزدیکشان متوجه شدم که به حافظ ارادت خاصی داشت و البته گاهی در کلاس هم، بحثهای معرفتی و اخلاقی میکردند و در این رابطه ابیاتی میگفتند. ولی ما به عنوان شاگردانشان، تا این حد متوجه علاقه دکتر به این شاعر بزرگ نشده بودیم و بعد که من متوجه این موضوع شدم، به این نتیجه رسیدم کار جدیدی است که نه تنها بتوانم ارادت استاد را به حافظ نشان داده، بلکه عنوان بندی جدیدی را هم انجام دهم و بدنبال این موضوع، در یکی از روایت هاست که استاد شهریاری، اگرچه حافظ را انسان کامل و بدون نقص نمیدانند، ولی حقیقتا این شاعر را یک انسان میدانند و اگر اشتباه نکنم این جمله خود استاد است که معرفت و مفاهیم موجود در ابیات و شخصیت حافظ باعث شده بود شهید بسیار مجذوب این شاعر شود؛ به طوری که حتی دخترشان گفتند ما در فامیل افرادی را داشتیم که از لحاظ اعتقادی خیلی به ما نزدیک نبودند، اما پدرشان با وجود نداشتن حرف مشترک با آن ها، به نوعی راه ارتباطی با این افراد پیدا میکرد و با یکدیگر حافظ میخواندند که این نشان میدهد شهید، راه مشترکی برای تعامل با افراد پیدا میکرد و از حافظ برای این منظور مدد میگرفت، چون در این حوزه اطلاعات زیادی داشت.
درمورد روند نگارش کتاب توضیح دهید.
واقعیت این است که استاد شهریاری، در پیدا کردن افراد برای نگارش این کتاب بسیار به من لطف داشتند و کمکم کردند و من هم به دلیل این که شهید شده اند و شهدا زنده اند از او کمک گرفتم؛ چراکه رشته دانشگاهی ما به گونهای بود که بسیاری از افراد نگران بودند که مصاحبه کنند و البته، من به همه افراد اطمینان داده بودم که اسامی آنها را در این کتاب نخواهم آورد، ولی به هر صورت حق داشتند که نخواهند در این خصوص مصاحبه کنند و رد پایی از خود به جای بگذارند. از این رو، در جریان کار، افرادی را پیدا کردم که اصلاً فکرش را هم نمیکردم بتوانم با آنها مصاحبه کنم چراکه تمام تمرکزم روی افرادی بود که در رشته مهندسی هستهای تحصیل کرده اند و به دنبال آن، توانستم هم از اساتید و دانشجویانی که میشناختم کمک بگیرم و هم افراد ناشناختهای که به مرور، پیدا شدند و دلیل مصاحبه کردنشان هم علاقهای بود که به استاد شهریاری داشتند.
نام کتاب، انتخاب شما بود؟
واقعیت این است که برای نام کتاب، چند عنوان پیشنهاد دادم. اما روند کار بدین صورت است که انتشارات برای کارهای اول نویسنده، عناوینی را پیشنهاد میدهد و اگرچه برای این کتابم، به دنبال نام خاص و متفاوت تری بودم. امّا با این وجود، نام آن را به دلیل این که با موضوع کتاب همخوانی داشت، پذیرفتم.
بازخوردهای مخاطبان چطور بود؟
با وجود این که کتاب «استاد»، اولین تجربه نوشتن من بود و این کار، تمام داستانی یا رمان نبود. امّا خدا را شکر، بازخوردها مثبتی دریافت کردم و تمام تلاشم این بود که نگارش آن به شکل ساده باشد چراکه هدفم این بود مخاطب جوان و دانشجو به مطالعه آن بپردازد و درحقیقت، انگیزه نوشتنم هم زنده کردن روحیه استاد بود که خدا را شکر میبینم قشر دانشجو استقبال خوبی از این کتاب کرده اند و برای جامعه اساتید هم مفید بوده است و علت آن هم این است که متأسفانه، بسیاری از ارزشها در حال کمرنگ شدن هستند و باید آنها را زنده نگه داریم و درحقیقت، تمام تاثیری که این کتاب روی جوانان داشته به خاطر وجود استاد است وگرنه قلم من ضعیفتر و ابتداییتر از این بود که بخواهد موثر باشد و موضوع مهم و جالبی که در این خصوص وجود دارد این است که برای فوت مادر شهید شهریاری، از طرف دانشگاه شهید بهشتی و دانشجویان آن، پویشی شکل گرفت و بستههای معیشتی لوازم التحریر تهیه و این کتاب هم به نیت مادرشان در بستهها قرار داده شد و بستهها را به مناطق کم برخوردار هدیه دادند که این حرکت بسیار خوب و جالبی بود.
از ویژگیهای شهید شهریاری بفرمایید.
استاد بسیار سبکبال، لبخند به لب و مهربان بود و با وجود مشغله کاری زیاد، هیچ زمانی خودش را نمیگرفت و روحیه دانشجویی بسیار شادی داشت. بسیار مقتدر و دقیق و درعین حال، سختگیر برای درس بود و اعتقاداتش به مسائل مذهبی زیاد بود و به حضرت زهرا (س) ارادت ویژهای داشت؛ به طوری که هر ساله، در منزل خود برای این بانوی بزرگوار مراسم میگرفت و دانشجویان در آن شرکت و کمک میکردند و خاطرم است نزدیک ایام شهادت حضرت زهرا (س)، استاد سر کلاس هایشان، مجموعهای از کتابهای عربی را میآورد و میگفت که بیشتر سر کلاس بمانید سپس، با تسلط کامل از روی این کتابها میخواند و اشک میریخت و همیشه به ما میگفت در هر مجلس روضهای که سخنران را نمیشناسید و میدانید که خیلی مستند صحبت نمیکند، شرکت نکنید و برای روضه بدانید که در کدام مجلس میروید و مراقب باشید تا حقایق را دریافت کنید؛ و یکی دیگر از ویژگیهای استاد، سخاوت علمی شان بود؛ به طوری که همیشه به ما میگفت هر چیزی را یاد میگیرید، اجازه ندهید صرفاً برای خودتان باقی بماند و به دیگران هم یاد دهید و این بهترین هدیه روز معلم به من است.
از ماندگارترین خاطرهای که از شهید شهریاری به خاطر دارید، برایمان بگویید.
ماندگارترین و شیرینترین خاطرهای که از استاد دارم و روی من بسیار تأثیر گذاشت مربوط به زمانی است که اولین بار دانشجویشان شده بودم و در دانشگاه، به پوستر نصب شده روی دیوار نگاه میکردم و همین طور که رو بروی دیوار و تابلو ایستاده بودم، از پشت سرم صدای سلام مردانهای شنیدم و متوجه شدم که به من سلام کرده اند و وقتی برگشتم، دیدم دکتر شهریاری است که به سرعت و بدون این که منتظر پاسخ سلام باشد، به سمت دانشکده رفت و این کارشان روی من بسیار تأثیر گذاشت و حتی این موضوع را در مقدمه کتاب هم مطرح کردم. چون در اغلب مواقع، خودم در سلام کردن بُخل داشتم و الان واقعا این طور نیستم و حتی اگر آشنایی را ببینم که حواسش به من نباشد خودم پیشقدم سلام گفتن میشوم.
آخرین باری که با شهید شهریاری دیدار کردید چه زمانی بود و چطور از خبر شهادتش مطلع شدید؟
زمانی که دکتر شهریاری شهید شد، من داشتم کارهای فارغ التحصیلی ام را انجام میدادم و دقیقاً روز قبل از شهادت، برای مُهر و امضای برگههای فارغ التحصیلی ام پیش استاد رفتم تا تحویل آموزش گروه دهم و پس از انجام کار، شهید، برگه دیگری را هم به من داد و گفت این برگه یکی از دانشجویان است و لطفاً این را هم به آموزش بدهید، چون ممکن است من نتوانم این کار را انجام دهم و پس از این که داشتم از استاد خداحافظی میکردم و از اتاق بیرون میرفتم به من گفت حلال کنید و واقعاً نمیدانستم که آن حلالیت پایانی شان و دیدار آخرمان بود و فردا صبح که به دانشگاه رفتم، همان طور که برگههای فارغ التحصیلی دستم بود، متوجه شدم که دکتر شهریاری شهید شده است و با وجود این که تازه بچه دار شده بودم. امّا خیلی گریه کردم و روز عجیب و فراموش نشدنی برای همه دانشجویان و اساتید و ... بود.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیاتمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: روز معلم بزرگداشت معلم شهید شهریاری دکتر شهریاری شهید شهریاری متوجه شدم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۹۲۰۴۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رجوع و روایت آتش بلاگری و سلبریتی شدن در روابط زن و شوهری
نمایش «رجوع» این روزها در تهران روی صحنه میرود تا به اختلافات متداولِ این روزها در روابط بین زن و شوهرها بپردازد. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، داستانها و ماجراهای مربوط به روابط زن و شوهری همیشه دستمایه ساخت آثار نمایشی بوده است. از فیلمهای «همسر»، «آتش بس»، «توفیق اجباری» تا نمایشهای «بازیگر و زنش»، «تن شوری» و ... هنرمندان را به سمت خلق آثاری با این موضوعِ همیشه جذاب سوق داده است.
جذابیت همیشگی این سوژه باعث شده پدید آورندگانِ تئاترِ «رجوع» نیز به سمت تولید اثری نمایشی با موضوعِ روابط زن و شوهری بروند. رجوع به قلم کیمیا خلج و کارگردانی سعید حشمتی در قالب اپیزودهای مشابه به چالشهای زندگی زناشویی میپردازد. روایت داستان در بستر دادگاه، اندکی کلیشهای و تکراری به نظر میرسد. اگر از این زاویه به دادگاه نگاه کنیم که عموماً ارجاع به دادگاه و قاضی آخرین راهکار برای حل بحرانها باشد پس باید این اشکال را متوجه نویسندهی نمایش «رجوع» دانست که هیچ فرصتی را برای سازش بین زوجین قائل نبوده و صدور حکم قضایی را فصل الخطاب قرار داده است.
کلنل دست به دامن عارف شد / نازنین بیاتی انتخاب مناسبی بود؟البته در نمایش اشاراتی به فرصت دادگاه برای ایجاد سازش بین زوجین برای تفکر و تأمل بیشتر شده اما این اقدام نویسنده ناکافی به نظر میرسد و شاید اگر به جای فضای دادگاه، اتفاقات نمایش در حضور شخص دیگری مانند یک مشاور خانواده رخ میداد، فرجام مثبت و امیدوار کنندهتری برای کاراکترهای نمایش قابل تصور بود.
اپیزود نخست این نمایش روایت زن و شوهری بود که اختلافاتشان مربوط به استقلال زن و زیباییهای ظاهری بود.
در «رجوع» دیالوگها چکشی و پینگ پونگی است و نویسنده به خوبی موفق به ایجاد بده بستانها در نمایشنامه شده است. داستان زندگی کاراکترها به شکل صحیحی پرداخت و روایت شده و نویسنده به شناخت درستی از کاراکترهای نمایشش رسیده است. در هر اپیزود تفاوت کاراکترها به وضوح قابل دریافت است و نویسنده در نگارش آنها خلاق و پویاست.
اما نکته مهمی که در مورد متن وجود دارد نوع نگارش آن است. اخیراً در بسیاری از آثار، نویسندگان را نمیتوان مؤلف محسوب کرد. مؤلفی که ایده دارد، مشق میدهد، درس میدهد و شاید راهی نشان میدهد و....
اپیزود دوم؛روایت کارگردانی بود که به عنوان یک سلبریتی، در عین ازدواج با همسری روستایی، ارتباطاتی موازی داشت و همین موضوع موجب اختلافات شدید بین او و همسرش شده بود.
بخش زیادی از نویسندگان نسل جدید روایتهایی گزارش گونه دارند. روایتهایی که گویی تنها برای صرفا جهت اطلاعِ مخاطب نوشته شدهاند یا اینکه گویی یک گزارش خبری هستند تا یک نمایشنامه با هدفی والا و نتیجهگیری که به کارِ زندگیِ مخاطب بیاید.
البته که در بسیاری از آثار خبری، خبرنگاران نتیجه گرا و هدفمند هستند و تنها صرفاً راوی یک رویداد نیستند؛ بلکه موجب ایجاد چالشهای جدی میشوند. اما در «رجوع» نویسنده فقط «گزارشگر» است. گزارشگری که گزارش میدهد؛ در بطن جامعه خانوادههایی هستند که شرایط ویژه و متفاوتی بر زندگی آنها حاکم است.
کیمیا خلج با نوشتنِ متن «رجوع» فقط به مخاطب خبر میدهد و مخابرهگر یک اتفاق است؛ البته که همین هم ارزشمند است. اما نباید فراموش کنیم که نویسندهی این نمایشنامه راهکار ندارد، ایده ندارد و هدایت گر نیست.
شاید به همین علت است که به رغم هدایت صحیح و خوب بازیگران توسط کارگردان، حس و حال تماشای یک اثر تئاتری ویژه به مخاطب منتقل نمیشود.
اپیزود سوم مربوط به زن و شوهری بود که تفاوتهای اعتقادی و فرهنگی عمیقی با همدیگر داشتند و همین مسئله اختلافات شدیدی بین آنها ایجاد کرده بود.
اساساً در شرایط مشابه هیچ راهی برای به چالش کشیده شدن خلاقیت کارگردان وجود ندارد و یا حداقل بیننده تلاشی برای خلق یک اثر بصری ویژه از کارگردان را شاهد نیست. آفتی که گریبان برخی یا شاید بسیاری از آثارِ این روزهای تئاتر ایران را گرفته است.
کارگردانان در آثار مشابه و این نمایش، به «صندلیسم!» دچار شدهاند. آفتی عجیب که با اسم رمز «مینی مال» و فقط با چیدن چند صندلی ساده در صحنه روز به روز در حال نفوذ در جان تئاتر است. هر کدام از کارگردانان هم دلایل خاصی را برای انتخاب این سبک کاری دارند که غالباً چندان منطقی به نظر نمیرسد. اجرای «صندلیسم» هرچه هست نه تنها تئاتر محسوب نمیشود بلکه شاید در چهارچوب یک اثر رادیویی ویژه هم گنجانده نشود.
البته که نمایش «رجوع» با وجود اینکه صحنهای خالی دارد و تنها به چند صندلی روی صحنه پناه برده، اما تلاش کرده تا جنبههای نمایشی و تصویری هم در کار باشد تا اثر صرفا به یک نمایش رادیویی تبدیل نشود.
اپیزود چهارم این نمایش به روایت خانوادهای اختصاص داشت که زنِ خانواده در فضای مجازی بلاگر بود و همین مسئله پایه و اساس اختلافاتِ شدیدی شده بود.
رفتن سراغ موضوعهای اجتماعی که در دل جامعه و در میان مردم جاری هستند و هر کدام از ما بارها و بارها در اطرافمان آنها را دیدهایم، بسیار ارزشمند است. پرداختن به این موضوعها حتی اگر بدون ارائهی راهِ چاره یا راهی تازه باشد، با زدنِ تلنگرهایی هرچند کوچک به مخاطب، میتوانند اثرگذار باشند.
منصفانه نیست اگر از بازی خوب بازیگران (رجوع) سخن نگوییم. از اپیزود اول تا آخرین اپیزود که با بازی شیرین و دقیقِ افشین سنگ چاپ مواجه میشویم، همه بازیگران بسیار دقیق و حساب شده ایفای نقش میکنند و این نکتهای است که به واسطه آن نمیشود از نقش ویژه کارگردان چشم پوشی کرد.
در پایان باید گفت علیرغم کاستیهایی که در نمایش «رجوع» به چشم میخورد، اما این اثر ارزش یک بار دیدن را دارد.
توضیحات نمایش:
رجوع
نویسنده: کیمیاخلج
کارگردان: سعیدحشمتی
بازیگران:
نیما هاشمی سرشت، الهام احمدی، میثاق جمشیدی، پریسا علی نیا، کیمیا خلج، هومن بنایی، روناک برخوردار، فاطمه توانا، محمد روشنفکر و افشین سنگ چاپ
-------------------------
نوشته: هبت اله یگانه
-------------------------
انتهای پیام/